بهروز آقاکندی

منو

شعر کف دست

از غرب به شرق کف دست چپت
دو خط
کنارهم در حرکت‌اند
سمت انگشت کوچکت
پلی‌ست که انتهایش ساخته نشده
و پایین‌ترش
خال‌ی‌ که به این وضعیت خو نمی‌کند
هرشب بالای آن می‌رود
در انتهای پل می‌ایساد
به این منظره نگاه می‌کند
همان که می‌گفتی: یک شب برای همیشه غیبش زد!

شعر: کف دست
از کتاب: روزهای فرد
بهروز آقاکندی

دسته :  شعر

دیدگاه ها

  • ارسال شده در مارس 24, 2017 14:08

    بهروز آقاکندی

    نمی دونم چرا اخرش گریه م گرفت
  • ارسال شده در مارس 24, 2017 19:13

    Oirtimik

    يك شب برا هميشه غيبش زد...