هنوز پرواز مسافربری ۱۲تیر ۶۷ به مقصد نرسیدههنوز ۶۶کودک از شیشه هواپیما منتظر به زمین نگاه میکنندهنوز پدرها با لبخند…
داستانکوتاه
گفت:«آخرش چی؟ بعد از چند سال کارکردن حتی جرات عاشقشدنم نداری. هرچی درمیاری میره پای لباس و خوردوخوراک و ایابذهاب»…
شیشه رو داد پایین و گفت: پرش کن. گفتم: – چرا نمیگی لطفا پرش کن. گفت: وظیفشه لطفی نمی کنه.…
سوار تاکسی شده ام بروم محل کارم. خوشبختانه امروز خیلی زود ماشین گیرم می آید ماشینی که خیلی تر و…
تازه از تونل کندوان گذشته بودیم.مه جاده را گرفته بود،طوری که هیچجا را نمیشد دید. ازطرفی، باران جاده را لغزنده…
مرد استکانش را تقریبا پر کرد. دکمۀ بالای پیراهن سپیدش را باز کرد. ازبس خندیده بود، عضلات صورتش گرفته بود.…
هفت و سی دقیقه صبح پنجشنبه سیزده دی ۸۸ مرد در را بست. به آن تکیه داد. دستهایش را طوری باز…
پسر جوان گفت: «دیدی بالاخره به هم رسیدیم؟!» دختره که تعجب کرده بود، با لبخند پرسید: «مگه قرار بود به…
گفته بودند دارد میمیرد. حق داشتند. تقریباً حتی برای نفسکشیدنش به مشکل خورده بود. معدهاش دیگر در هشتادونهسالگی نمیتوانست غذا…
«بعد از شنیدن خبر، نودوهفت روز از پادگان خارج نشد. بااینکه کلی تشویقی و مرخصی داشت. ندیدم دیگه با کسی…