بهروز آقاکندی

منو

یادداشتی بر وضعیت ترجمه در ایران

آمده ام برای یکی از مجلات مصاحبه بگیرم. خانومی که رو به رویم نشسته یکی از مترجمان تازه کار و البته فعال حوزه شعر است. اواسط گفت و گو برای جلوگیری از خستگی، زمانی به استراحت و چای نوشیدن می گذرد. می پرسم اهل سینما هستید؟ می گوید: “کم و بیش” و دود سیگار را آرام از بین لب هایش بیرون می دهد. چه موقع حرف زن و چه در هنگام سیگار کشیدت دهانش را خیلی باز نمی کند. انگار بخواهد چیزی را پنهان کند. اسم چند فیلم مورد علاقه ام را به زبان اصلی می برم، احساس می کنم در ترجمه نام ها دچار مشکل می شود. ابتدا فکر می کنم دلیل خاصی مثل خستگی دارد؛ اما وقتی صحبت به سمت سریال ها می رود و از سریال لاست حرف می زنم کم کم شوکه می شوم.میپرسم:

نظرتان در مورد سریالthe vampire diaries چیست؟ می دانم ترجمه اش می شود خاطرات خون آشام؛ اما از او سوال می کنم؛ مِن مِن می کند. متوجه می شوم حتی در این سطح هم به زبان انگلیسی تسلط ندارد. چند جمله به انگلیسی صحبت می کنم؛ جوابی نمی دهد. می پرسم: «پس چه طور در روزنامه ها ترجمه شعر چاپ می کند؟!” دست می برد دستگاهی که گفت و گو را ضبط می کند را بردارد. گریه اش گرفته می گوید: “از طریق گوگل ترنس لیت، تو رو خدا این جایی ننویسید؛ تو رو خدا» می ترسم دستگاه را زمین بزند و بشکند و من مجبور شوم کلی از حقوق این ماهم را بدهم برای خریدش. قبول می کنم نامی از او نبرم و او هم لطف کند و دیگر گامی در جهت اعتلای ترجمه برندارد. آن هم به اتکای گوگل ترنس لیتی که از درجه خطای فاحشی برخوردار است. انگار حواسش پرت شده و موقع حرف زدن دهانش را بیشتر باز می کند. متوجه بلند و کوتاه بودن چندتایی از دندان هایش می شوم و البته سیم هایی که رویشان قرار گرفته. تلفنم زنگ می خورد. دبیر سرویس است. می پرسد کجایی؟ به صورت خانوم نگاه می کنم آشفته است و خط ریملی در اثر گریه روی صورتش افتاده. می گویم: “پیش یکی از ویمپایرهای حوزه ترجمه…!

 

 

 

دسته :  یادداشت سینمایی

دیدگاه ها

  • ارسال شده در مارس 7, 2016 16:35

    سارا

    میشه بپرسم چرا اینستاگرامتون باز نیست؟
  • ارسال شده در آوریل 17, 2016 23:32

    شیما عظیمی

    طفلی...ولی قبول دارم.