بهروز آقاکندی

منو

  بخشی از نقد کتاب: مجموعه‌غزل ن، اثر حسین جنتی  

 

کشف در حوزۀ جهان‌بینی

یک

کشف و شهود ممکن است در حوزه‌های مختلف شعری اتفاق بیفتد؛ مثل کشف در حوزۀ بازی‌های زبانی، تصاویر، مضمون‌سازی، فرم‌های روایی، نوع روابط دال و مدلولی، زاویه‌دید جدید و… . هریک از این‌ها می‌تواند لذت خوانش شعر را دوچندان کند. شخصاً در جایگاه منتقد، کشف در حوزۀ جهان‌بینی را ترجیح می‌دهم؛ زیرا می‌تواند در نحوۀ نگاه مخاطب و زاویه‌دیدی که به جهان دارد، چرخش ایجاد کند. مسئله‌ای که به‌جرئت می‌توان گفت کمبود آن در حوزۀ شعر، به پاشنۀ آشیل آثار منتشرشده در سه دهۀ اخیر، تبدیل شده است. آثاری که عموماً به غیبت معناهای ثانویه، نداشتن قدرت تأویل‌پذیری یا چندمنظرگویی گرفتارند؛ آثاری تک‌وجهی که در همان خوانش اول، به‌یک‌باره تمام جذابیت خود را برای مخاطب از دست می‌دهد. از کتاب‌هایی که در آغاز دهۀ نود توانسته است امیدها‌ را در این حوزه زنده نگه دارد، مجموعه‌غزل ن حسین جنتی است، با کشف‌هایی که عموماً در حوزۀ جهان‌بینی کار شکل می‌گیرند. بخوانید:

«گیرم از این قماش کسی جابه‌جا شده است

این تاج و تخت کهنه بسی جابه‌جا شده است

رنگی عوض شده است ولی فتنه‌ها یکی است

حیران مشو که بوالهوسی جابه‌جا شده است

آزادی از نگاه تو ‌ای ساده‌لوح چیست؟

از دید ما فقط قفسی جابه‌جا شده است

عمرت چو باد می‌گذرد فکر چاره باش

چشمی به هم زدی ارسی جابه‌جا شده است

فریاد می‌زنی و به جایی نمی‌رسد

آهی کشیده‌ای، نفسی جابه‌جا شده است

غمگین مباش ای دل از این رفت‌وروب‌ها

بادی وزیده است و خسی جابه‌جا شده است» (ص۹۱)

طی سه دهۀ اخیر، کمتر با اشعاری مواجه بوده‌ام که جهانی در آن‌ها شکل گرفته باشد؛ درصورتی‌که تمام ارکان جهان، مثل میز، صندلی، هواپیما، سیگار و… در شعرها وجود داشته است. اما جهانی که مخاطب بتواند به آن وارد شود و در آن سیر کند، شکل نمی‌گرفت. مشکل بعدی ضعف در به‌چالش‌کشیدن وضعیت آن جهان بود؛ آثار این دوره در متعالی‌ترین شکل ممکن، درحال رصد‌کردن به‌نظر می‌رسیدند تا به‌چالش‌کشیدن. خراب‌کردن بود؛ ولی در پس آن ساختنی وجود نداشت. از نکاتی که جنتی را از غزل‌سرایان هم‌دوره‌اش متمایز می‌کند، ساختن‌هایی است که بعد از آن فروریختن‌ها در شعرهایش شکل می‌گیرد. بخوانید:

«گرفتم خالق یکتای ما غفار هم باشد

سزاوار است سلطان فکر استغفار هم باشد!

سزاوار است سلطان اندکی تقوا کند پیشه

خصوصاً اینکه منظور نظر جبار هم باشد!

بکوشد بعد وی نام نکویی هم به جا ماند

به فکر «یادگار گنبد دوار هم باشد»!

ز آه بینوایان بام قصرش را سبک سازد

کمی اندیشناک سختی آوار هم باشد!

که آوار است و هیچ از شوکت و حرمت نمی‌داند

به روی تاج اگرچه بر سرش دستار هم باشد

اگر بر کاروانی ره ببندند لاجرم باید

دگر چشم انتظار لشکر مختار هم باشد

کمی تاریخ‌خواندن لازم آید شیخ و سلطان را

که غیراز غصۀ عبرت در او تکرار هم باشد» (ص‌۱۶)

غزلی که به‌دلیل پیدا‌کردن لایه‌های دوم و سوم و قدرت تأویل‌پذیری مضمون‌ها، چه در حوزۀ سیاسی و چه اجتماعی، به آن قلقلک معروف قوالب کلاسیک دست پیدا می‌کند.

منتقد بهروز آقاکندی

دسته :  نقد شعر

دیدگاه ها